****<<یک اگر با یک برابر بود>>***
- دوشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۱، ۰۱:۳۲ ق.ظ
معلم پای تخته داد میزد صورتش از خشم گلگون بود،،،،،،،
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود ،،،،،
ولی آخر کلاسی ها،،،
لواشک بین هم تقسیم میکردنند...
دلم بر حال او میسوخت بیخود های و هو میکرد،،،
و با آن شور بی پایان،
تساوی های جبری را نشان میداد.....
و با خطی خوانا به روی تخته،،
که از ظلمت چو قلب ظالمان و چهره ی زندانیان
تاریک و غمگین بود،
تساوی را چنین بنوشت:
که<< یک با یک برابر شد !!!>>
به ناگه از میان جمع شاگردان یکی برخاست.....
همیشهیک نفر باید به پا خیزد!!!!!!!
به آرامی سخن سر داد :
<<تساوی اشتباهی فاحش و محض است !!!!!>>
نگاه بچه ها ناگه به یک سو خیره شد بابهت!!!!!!!!!؟
معلم مات بر جا ماند و او پرسید :
اگر یک فرد انسان واحد یک بود، آیا باز هم با یک برابر بود؟؟؟!!!
سکون موهشی و سوالی سخت!!!!!!!!
معلم خشمگین فریاد زد :آری برابر بود... !!!
و او با پوزخندی گفت:
<<اگر یک فرد انسان واحد یک بود>> آنکه زور وزر به دامن داشت بالا بود !!!!
و آنکه قلب پاک و دستی فاقد زر داشت پایین بود.....
<<اگر یک فرد انسان واحد یک بود>>
آنکه صورت نقره گون چون قرص مه داشت بالا بود!!!! و
آن سیه چهره که مینالید پایین بود!!!!
<<اگر یک فرد انسان واحد یک بود>>
این تساوی زیر و رو میشد !!!!!!!!!!
حال میپرسم:<<یک اگر با یک برابر بود>>
نان و مال مفت خواران از کجا آماده میگردید؟!؟!؟!؟
یه چه کس دیوار چین ها را بنا میکرد؟!؟!؟!؟
<<یک اگر با یک برابر بود>>
پس که پشتش زیر بار فقر خم میشد؟!؟!؟!؟؟
یا که زیر ضربت شلاق له میگشت؟!؟!؟!؟!؟
<< یک اگر با یک برابر بود>>
پس چه کس آزادگان را در قفس میکرد!!!!!؟؟؟؟؟
معلم ناله آسا گفت:
<بچه ها در جزوه های خویش بنویسید:
<< که بر روی زمین دیری است،،،
<< که یک با یک برابر نیست!!!!>>
- ۹۱/۱۲/۲۸